- پری گرفته
- کس یکه جن با او یار شده باشد و از مغیبات خبر دهد
معنی پری گرفته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاه کرده (سخن)، خلاصه ملخص
بدبو گندیده متعفن
پا گرفتن
فرا گرفتن: (ردن ردنا پراگرفت) (منتهی الاب)
پاک شده از گرد و غبار، پوشیده از گرد و غبار: مویهاشان از هم برکرده و رویها گرد گرفته. محاصره شده
تداوم بخشیدن، تداوم دادن
پی گرفتن چیزی را. آنرا دنبال کردن در عقب وی رفتن: گریزان ره خانه را پی گرفت شبی چند با عاملان می گرفت. (نظامی)، رد پای برداشتن بر اثر پای رفتن: گر از گریزنده را پی گرفت شبیخون زد و راه بروی گرفت. (نظام)
کیخ گرفته آژیخناک پوشیده از قی مستور از ورقه ار از چرک و ریم: با چشمهای قی گرفته اش به من نگاه کرد و لبخندی زد